زندگي تو روستا مشكلات عجيبي داشت، چيزايي كه اصلن فكرش رو هم نميكرديم مشكل محسوب بشه. ساز زندگي يه كوك ديگهاي داشت. تازه متوجه شدم كه تو زندگي شهري چقدر همهچيز راحت شدهست. مثلن نميدونستيم آشغالاي توليديمون رو چيكار كنيم. تا اون موقع متوجه نبودم آدم روزانه چقدر آشغال توليد ميكنه! اونجا حجم آشغالامون به چشممون ميومد چون نميدونستيم بايد باهاشون چيكار كنيم. روزاي اول طبق عادت زندگي شهري، مواد مورد نيازمون رو از سوپرماركت ميخريديم. اما زبالههاي توليديمون رو نميشد بزاريم دم در، ماشين آشغالياي وجود نداشت كه هر شب بياد ببرشون! تا همون دم درِ باغ بردنش هم سخت بود چه برسه به گذاشتنشون تو ماشين و بردن تا اول روستا و انداختنشون تو سطل آشغال شهرداري. حمل آشغالا يكي از كاراي سخت روزانهمون شده بود.
اينجوري شد كه يواش يواش سعي كرديم زبالهي كمتر توليد كنيم. بعد تصميم گرفتيم تفكيكشون كنيم و آشغالهاي خوراكي رو تو چاله كمپست دفن ميكرديم. بعد سعي كرديم ظروف پلاستيكي و چيزايي كه ميشه استفادهي مجدد كرد رو جدا كنيم و ازشون استفاده كنيم. سعي ميكرديم از سوپرماركت خريد نكنيم و نيازهامون رو از بازار روز، بدون بستهبندي و كيسه و به صورت فله بخريم. بريزيمشون توي زنبيل و كيسههاي پارچهاي كه خودمون براي خريد درست كرده بوديم.
زندگي تو روستا سختتر از زندگي شهريه و بايد خودت بتوني براي مشكلاتش راهكارهاي بادوام و تسهيل كننده بسازي. اما خوبيش اينه كه ما تو اين راه تنها نيستيم، محليها براي خيلي از مشكلات راه حلهايي دارن كه طي زمان بهينه شده. آدمهاي زيادي هم تو جاهاي مختلف دنيا به شكل جديدي اين سبك زندگي انتخاب كردن و راجع بهش مطالعه ميكنن و تو كانالهاي يوتيوب، اينستاگرام يا وبلاگهاشون محتوا توليد ميكنن.
براي اين سبك زندگي چالشهاي زيادي هست كه به مرور پيش مياد. از مشكلات كوچيك مثل خشك كردن لباسها تو مناطق با رطوبت بالا گرفته تا تامين نيازهاي اساسي مثل: تامين آب مورد نياز، تامين برق مورد نياز، گرما و سرماي خونه. براي همهشون هم راهكارهاي خيلي خوبي هست.
- شنبه ۰۱ آبان ۰۰ ۱۴:۲۲
- ۱۰ بازديد
- ۰ نظر